رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای
(مدظله العالی):
ـ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است.
ـ پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.
ـ شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن آگاهی را با احساس مسئولیت و شور و شعور همراه کردید.
ـ نیروهای نظامی و بسیجی ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانهای که هیچ خدشهای در آن راه ندارد, محسوب میشوند.
ـ انکار بسیج, انکار بزرگترین ضرورت و مصلحت برای کشور است.
ـ اگر بسیج در دوران پس از جنگ نبود و اگر امروز هم نباشد, کمیت این انقلاب و این نظام واهمة حرکتهای سازندة این کشور لنگ است.
ـ انکار بسیج و بیاحترامی به آن یا نابخردانه است یا خائنانه است.
ـ تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد, به نیروهای بسیج, به انگیزة بسیح به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.
ـ فرزندان بسیحیام با حضور خود در هر صحنهای که لازم است دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند.
ـ بسیج, یعنی نیروی کارآمد کشور برای همة میدانها
ـ همه جا چیزی شبیه بسیج هست, تنها به این درخشندگی, به این فراگیری, به این زیبایی, به این فداکاری, من در جایی سراغ ندارم.
ـ این فداکاری, من در جایی سراغ ندارم.
ـ نیروی عظیم بسیج مردمی است, این بسیج در همة قشرها هست.
ـ بسیج, اختصاص به یک منطقة جغرافیایی ویک منطقة انسانی و طبقاتی و قشری ندارد, همه جا هست.
ـ ایمان عاشقانه, ایمان عمیق, ایمان توأم با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است باعث درخشان شدن بسیج شد.
ـ دانشجوی بسیجی دشمن کمین گرفته را از یاد نمیبرد و غافلانه خو و دانشگاه و کشورش را به دست تطاول دشمن نمیسپرد.
ـ بسیاری از پیشرفتهای کشور مرهون تفکر بسیجی است.
ـ هریک از آحاد قشرهای مختلف جامعه که دارای روحیة حساس مسئولیت و ایمان باشد, بسیجی است.
ـ بسیاری از پیشرفتها و موفقیتهای نظام اسلامی در عرصههای مختلف مرهون تفکر و میل بسیجی است .
بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قم
16 ذىالقعده 1431
الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین. السّلام علیک یا سیّدتى و یا مولاتى یا فاطمة المعصومة یا بنت موسىبنجعفر سلام اللَّه و سلام ملائکته و عباده المنتجبین علیک و على ابائک المطهّرین.
جمع بسیجیان عزیز، دلهاى گرم، بامعرفت، ارادههاى استوار و عزمهاى راسخ در این مرکز مقدس، در حضور روح مطهر بانوى بزرگوار و معصوم - دختر موسىبنجعفر - خود یک شاخص، یک علامت و یک پرچم براى نشان دادن عظمت و رو به پیشرفت بودن نظام اسلامى است.
اگر ما براى زنده بودن، فعال بودن، بااراده بودن، هدفدار بودن، رو به جلو بودن این نظام هیچ دلیل دیگرى نمیداشتیم جز حضور میلیونها جوانِ پرشورِ مؤمنِ صادقِ بابصیرت در سراسر کشور زیر عنوان بسیج، همین کافى بود براى اینکه نشان بدهد این نظام و این حرکت عظیم ملت ایران در برابر پیچیدهترین توطئهها و خطرناکترین حرکتهاى دشمن آسیبناپذیر است. البته این شعار نیست؛ یک حرف متکى به استدلال منطقى است.
بسیج یکى از آیات قدرت الهى است که خداى متعال به آن بندهى صالح، به آن مرد بزرگ، به آن شخصیت کمنظیر یا بىنظیر تاریخ اسلام بعد از ائمه (علیهمالسّلام) عطا کرد. فکر پردازش بسیج عمومى، بسیج مستضعفین که امام بزرگوار آن را مطرح کرد و عمل کرد و با همهى توان پشت سر این فکر ایستاد، این نهال را آبیارى کرد تا تبدیل شد به شجرهى طیبهاى که «تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها»،(1) یکى از الطاف الهى نسبت به آن مرد بزرگ و آن بندهى صالح و آن عبد خاشع پروردگار بود. چشم بابصیرت امام این نشانههاى قدرت و اعانت الهى را میدید. عیب ماها این است که گاهى کمکهاى الهى را لمس میکنیم، اما آنها را درست نمىبینیم؛ تشخیص نمیدهیم که این چه کمک بزرگى است که خدا دارد به ما میکند؛ اما او میدید.
در یک قضیهاى که من مکرر این را نقل کردم، ایشان به من فرمود که از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتى را مشاهده میکنیم که دارد ما را کمک میکند و جلو میبرد. او این دست قدرت را میدید. نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت. همان روز اگر میخواستیم قضاوت بسیارى از نخبگان علمىِ دینى و غیر دینى و سیاسى و غیره را دربارهى ملت ایران مشاهده کنیم، میدیدم قضاوتها قضاوتهاى عجیب و غریبى است. بعضى این ملت را باایمان نمیدانستند، بعضى داراى صداقت نمیدانستند، بعضى به نیرو و به وفاى آنها شک میکردند - که ما اینها را شنیدیم، از خیلىها شنیدیم - اما امام در سال 1341 در همین شهر قم، آن وقتى که هنوز هیچ خبرى از این اجتماعات عظیم نبود، در همین مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهیم، این صحراى قم را از جمعیت پر میکنند؛ لبیک میگویند. نگاه او به مردم، یک چنین نگاهى بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اکسیرگونهاى که مسها را طلا میکند، این را در جان و دل مردم کشف کرد و آن را به کار گرفت. لذا با این موانع بزرگى که در سر راه وجود داشت، انقلاب پیروز شد. هیچ تحلیلگرى باور نمیکرد که این اتفاق در اینجا بیفتد. او تکیهى به خدا کرد، توکل به خدا کرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار کرد و مردم به صحنه آمدند و این حرکت عظیم اتفاق افتاد؛ بعد هم مسئلهى بسیج را مطرح کرد.
شما میوههاى شیرین و کامبخش آن درخت طیب و طاهرى هستید که امام بزرگوار با دست خود در این زمین غرس کرد. این ثمردهى همچنان ادامه خواهد داشت؛ همچنان که فرمود: «ا لم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها».(2) وقتى سرزمین مستعد و آماده است، بذر پاکیزه است، آن گیاه و روئیدنى تمامشدنى نیست؛ یعنى هیچ عاملى نمیتواند به آن صدمه بزند. بسیج، یک چنین درخت طیب و طاهرى است.
بسیج امتحانهاى زیادى هم داده است. در دوران جنگ تحمیلى، نسل جوانانِ قبل از شما کارهاى بزرگى در میدان جنگ کردند. ما شکفتن گلهاى معطر استعداد را در وجود این جوانها دیدیم. جوان بیست و دو ساله، بیست و سه ساله، مثل یک فرمانده متبحر و کارآزموده عدهها را جمع میکرد، راهنمائى میکرد، هدایت میکرد، در جاى خود به کار میگرفت و پیروز میشد؛ اینها عادى نیست. در دوران جنگ، بسیج نقش خود را ایفاء کرد. هم ارتش، هم سپاه قبول داشتند و اعتراف میکردند که حضور بسیج در همهى بخشهاى مختلف این جبههى طولانى و پرمشقت، یک حضور تعیین کننده است.
جنگ تحمیلى تمام شد؛ سطحىنگرها خیال میکردند بسیج هم تمام شد؛ اما بسیج ماند، چون مجاهدت باقى بود، چون میدان مجاهدت ادامه داشت. هر جا مجاهدت هست، در آنجا حضور بسیج هست؛ مجاهدت در میدان علم، مجاهدت در میدان سیاست، مجاهدت در میدان فعالیتهاى اجتماعى، مجاهدت در میدان وسیع و عرصهى عظیم بینالمللى. این مجاهدتها ادامه دارد و همچنان ادامه خواهد داشت.
معناى بسیج، توأم کردن ایمان و عمل است؛ عمل مجاهدانه، نه صرفاً عمل شخصى. از نظر اسلام، ایمان مجرد از عمل، یک حداقل است. ایمان کامل و ایمان حقیقى آن ایمانى است که با جهاد در میدان عمل همراه باشد. «و الّذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل اللَّه و الّذین آووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقّا»؛(3) مؤمن حقیقى آن کسى است که ایمان را با جهاد و هجرت و نصرت همراه میکند. تشخص بسیجى به این است. این فکر غلط و انحرافى که ما ایمان را منهاى عمل و منهاى جهاد، براى تقرب الى اللَّه کافى بدانیم، این آیه و آیات زیادى آن را رد میکنند. بسیج، قائم به همین است که ایمان همراه با عمل، آن هم عمل مجاهدانه باشد. پس جهاد عرصههاى مختلفى دارد که عرض شد.
تا امروز بسیج رشد داشته است. پیشرفت بسیج در ابعاد مختلف، همان پیشرفتى است که مورد انتظار هر کسى است که بسیج را میشناخت؛ هم رشد کمّى داشته است، هم رشد کیفى و معنوى، هم ایستادگى در مقابل مزاحمها و معارضهاى مؤثر در دل انسان و تکاندهندهى دل انسان؛ یعنى وسوسهها. بسیج در این زمینهها امتحان خود را داده است.
آنچه که براى همهى ما، براى همهى بسیجیان عزیز، براى جوانها در هر نقطهاى از این عرصهى عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید. این عناصر سهگانه باید براى ما شاخص باشد؛ بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.
آنچه که راه را مشخص میکند، بصیرت است. این سردار محترم و گرامى(4) خیلى درست گفتند که بسیجیان در قبال پیچیدگى اوضاع توانستهاند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگى ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایاى سال 88 این را نشان داد. ممکن بود خیلىها اشتباه کنند و خیلىها هم اشتباه کردند؛ اگرچه اکثر آن کسانى که اشتباه کرده بودند، به فاصلهى کمى اشتباه را تصحیح کردند؛ اما حرکت عظیم بسیج، این شاخص بصیرت و این پرچم بصیرت را براى خود حفظ کرد؛ اشتباه نکرد؛ همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهرهها نمیشود حق را تشخیص داد. یک چهرهى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهى چهرهى موجهى مثل بعضى از صحابهى پیغمبر راه را عوضى میروند، اشتباه میکنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمدهى در زیر سقف بسیج و پرچم بسیج، این بصیرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصیرتند. بصیرت، عنصر اول است. در آینده هم باید همین جور باشد. قدرت تحلیل باید پیدا کرد، قدرت تشخیص باید پیدا کرد. امام - کسى که پدر همهى این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حرکت عظیم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند؛ این حرف امام (رضوان اللَّه علیه) است. او به ما یاد داد که راه را تشخیص بدهیم، حرکت صحیح را تشخیص بدهیم، نقشهى دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم کدام کار در جهت دشمن و در خط دشمن است و کدام کار در ضد اوست. پس بصیرت، عنصر اول است. بصیرت را نباید فراموش کرد.
عنصر دوم، اخلاص است. فرمود اگر کسى در میدان جهاد فىسبیلاللَّه دنبال یک خواستهى شخصى برود، دنبال غنیمت برود و کشته شود، شهید فىسبیلاللَّه نیست. شرط شهادت و شرط مجاهد فىسبیلاللَّه بودن این است که حرکت او فىسبیلاللَّه باشد، للَّه باشد؛ یعنى اخلاص داشته باشد. انگیزههاى شخصى، انگیزههاى گروهى، انگیزههاى فامیلى، رودربایستىهاى رفاقتى اگر در حرکت ما تأثیر گذاشت، این اخلاص را مشوب میکند، مشکل درست میکند. بىاخلاصى، یک جائى خودش را نشان خواهد داد.
عنصر سوم، عمل بهنگام و به اندازه است. لحظهها را باید شناخت. اگر چنانچه انسان وقتشناس نباشد، نداند کدام کار را در کجا باید انجام داد، ممکن است خطاهاى بزرگى از انسان سر بزند. خوب، جوانان بسیجى ما - از پسرها و دخترها - در بخشهاى مختلف مشغول تلاش هستند؛ تلاش فکرى، تلاش علمى، تلاش سیاسى، تلاش اجتماعى؛ همهى اینها وقتى براى خدا و براى انجام وظیفه باشد، مجاهدت و جهاد فىسبیلاللَّه است. بسیجى آن کسى است که این کارها را انجام میدهد. در همهى اینها باید آن خط روشن و صحیح را در نظر گرفت؛ یعنى خط انقلاب، خط حفظ نظام، خط احیاى دین. اگر بخواهیم این سه عنصر را تأمین کنیم، باید در درون خودمان با خودمان مجاهدت کنیم؛ یعنى جهاد اکبر. جهاد با نفس تلاشى است که امروز همهى ما به آن احتیاج داریم.
آنچه که براى فهم درست قضایا لازم است، از جمله این است که ببینیم دشمن چه خطى را دارد دنبال میکند. امروز یکى از خطوط اصلى کار دشمن - که از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مىآید - این است که واقعیات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبلیغاتى که دشمن در این زمینه انجام میدهد، نشانهى ضعف اوست. دشمن هر جا که در میدان واقعیت دچار مشکل میشود و کم مىآورد، بر حجم تبلیغات مىافزاید. امروز اگر کسى کارهاى دشمن را در عرصهى عظیم شیوههاى تبلیغاتى ملاحظه کند؛ از وسائل اینترنتى گرفته تا وسائل صوتى و تصویرى، تا بلندگوهائى که در جاهاى مختلف دارند - در داخل هم دارند - مىبیند یک قلم عمده این است که حوادث کشور را دگرگون جلوه دهند؛ وضع کشور را مأیوسکننده، ناامید کننده، رو به زوال، رو به انحطاط، رو به بنبست نشان دهند. تلاش زیاد آنها در این زمینه، خود نشانهى ضعف آنها در میدان واقعیت است.
دشمن در همهى دوران سى ساله، این تلاش را داشت؛ البته امروز بیشتر است. امروز چون مسئولین کشور و دولتى که بر سر کار است، شعارهاى انقلاب را پررنگتر و جدىتر مطرح میکند؛ خط امام، خط انقلاب، خط کار براى مردم، امروز کاملاً برجسته و پررنگ است؛ مسئولین احساس میکنند با مردمند، از جنس مردمند، مردم هم این را احساس میکنند، بنابراین تبلیغات بیشتر است. امروز اگر به تبلیغات دشمن نگاه کنید، مىبینید اگر در مسائل اقتصادى اظهارنظر میکنند، همهى حرفشان این است که بنبست است، گره ناگشودنى است، اشکالات فراوان است، فردا چنین خواهد شد. یک عدهاى هم این مسائل را باور میکنند و همانها را در داخل تکرار میکنند. قبل از شروع انتخابات و آن قضایاى فتنه، بعضى از کسانى که بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه میکردند که آقا سال آینده، سال سختى است - یعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنین است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاریک، مشکل، غیر قابل عبور جلوه میدادند؛ مسئولین را یک جور میخواستند دلسرد کنند، مردم را یک جور. این تبلیغات نشانهى این است که آنها از این حرکت عظیم و پرشتابِ مسئولین و مردم عقب ماندند. پس اگر چنانچه این جهتگیرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعیت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.
یا در زمینهى سیاست خارجى، سیاست بینالمللى، در بعضى از همین مطبوعات خودمان هم شما دیدید؛ در اظهارات سال گذشتهى بعضى از اصحاب فتنه هم مشاهده کردید؛ هى تکرار میکردند که آقا ما در دنیا ذلیل شدیم، جمهورى اسلامى در دنیا بىآبرو شده، بىارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتى به واقعیت نگاه میکنیم، مىبینیم روزبهروز آبروى جمهورى اسلامى در میان ملتهاى گوناگون دنیا - مسلمان و غیر مسلمان - افزایش پیدا کرده است. دشمنان ملت ایران این را میدانند، میفهمند، احساس میکنند؛ البته کتمان میکنند.
همین قضیهى سفر لبنان رئیس جمهور را چرا باید دستکم گرفت؟ حادثهى مهمى بود. براى هر کشورى، بخصوص براى سران استکبار اگر چنین چیزى اتفاق مىافتاد، فصل بسیار گستردهاى در تبلیغات و در استنتاجهاى سیاسى براى آن میگشودند. یک ملتى که با ما هم همسایه نیست، همهشان هم مسلمان نیستند؛ ترکیبى از مسلمان و مسیحى، و مسلمانها هم ترکیبى از شیعه و اهل سنت؛ این ملت با این ترکیب گوناگون و متنوع، اینجور یکپارچه بیایند از رئیس جمهور ملت ایران استقبال کنند، اظهار علاقه کنند؛ این چیز کمنظیرى است، چیز بىنظیرى است؛ براى هیچ کشورى در دنیا چنین چیزى پیش نمىآید. رئیس جمهور کدام کشورى وقتى به یک کشور دیگر برود، چنین حوادثى برایش پیش مىآید؟ مخصوص لبنان هم نیست. امروز اگر مسئولین برجستهى کشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همین قضایاست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همین قضایاست؛ به هر کشور اسلامى که بروند، اگر میدان را باز کنند، همین قضایاست. این، عظمت ملت ایران را نشان میدهد. این را شماها کردید. این افتخار مال شماست. اگر دولتى بود که از مردم منقطع بود، اگر دولتى بود که میلیونها جوان پرانگیزه از او حمایت نمیکردند، چنین اتفاقى نمىافتاد؛ این مال شما جوانهاست. اما خوب، تبلیغات دشمن را ملاحظه کنید؛ درست نقطهى مقابل این است. آنجائى که مجبور باشند به زبان بیاورند، واقعیت را وارونه تفسیر میکنند؛ آنجائى هم که مجبور نباشند، کتمان میکنند و اصل واقعیت را میپوشانند.
عین همین قضیه در مورد خود بسیج صدق میکند. دشمن در یک برههاى - که امروز هم دنبالههایش کم و بیش هست - در تبلیغات گوناگون جهانى، علیه بسیج متمرکز شد. آنچه توانستند، گفتند. بسیج را بمباران تبلیغاتى کردند، براى اینکه او را از چشم مردم بیندازند، اما نتوانستند؛ «یحقّ اللَّه الحقّ بکلماته».(5) خداى متعال نمیگذارد این حقیقت روشن پنهان بماند؛ لذا بسیج بحمداللَّه روزبهروز آبرویش در کشور ما بیشتر شده است. در سرتاسر کشور، جوانها در بخشهاى مختلف، به بسیج به چشم یک هویت درخشندهى باعظمتِ مظهر عزم و اراده نگاه میکنند؛ این را شما بسیجىها بایستى تقویت کنید؛ این را با توجه به همان سه عنصرى که گفته شد - عنصر بصیرت، عنصر اخلاص، عنصر عمل بهنگام و به اندازه - تقویت کنید. افراط نباید باشد، تفریط هم نباید باشد. توجه کنید که افراط هم همان اندازه ضرر میزند که تفریط. عمل نکردن یقیناً مضر است، عمل افراطآمیز هم به همان اندازه مضر است؛ مراقب باشید. شور انقلابى را اندکى نباید کاهش داد. انگیزهى انقلابى باید روزبهروز در دلهاى من و شما افزایش پیدا کند. این کوههاى گوناگون مشکلاتى که بر سر راه مستضعفین عالم قرار دارد، جز با قدرت عزم و ارادهى پولادین مؤمن برداشته نخواهد شد. هدف فقط سر و سامان دادن به وضع کشور نیست. دنیاى اسلام، بلکه جامعهى بشریت نیازمند کمک به آنها از سوى اسلام و امت اسلامى است.
مشکلات زیادى در سر راه هست؛ عزم و اراده لازم است، نگاه به دوردست لازم است. این عزم و اراده باید باقى بماند، این شور انقلابى باید روزبهروز افزایش پیدا کند. توسل و توجه به پروردگار، تمسک به اولیاى الهى، راه عبادت، راه خشوع، راه تفکر بایستى به روى ما همیشه باز باشد؛ خودمان را از این راه تقویت کنیم. این شور انقلابى باید باقى باشد، اما مواظب باشید این شور و هیجان انقلابىِ باارزش در جاى خود مصرف شود - نابجا مصرف نشود - این احتیاج به تأمل، تفکر، آگاهى و بصیرت دارد.
شک نکنید که فرداى ملت ایران و امت اسلامى از امروز بمراتب بهتر است. همان مقدارى که فاصلهى بین سى سال پیشِ ملت ایران و امروز است - یعنى اول انقلاب تا امروز - ببینید ملت ایران در همهى عرصههاى سیاسى و علمى و اجتماعى و غیره چقدر پیشرفت کرده است؛ بدانید فاصلهى بین پیشرفتِ سالهاى آینده با امروز، از این هم بیشتر خواهد بود. ملت روزبهروز پیشرفت خواهد کرد. حرکت ملت ایران در همهى عرصهها حرکت توقف ناپذیرى است و انشاءاللَّه بر خط درست و صراط مستقیم هدایت الهى و اسلامى و قرآنى پیش خواهد رفت. آیندهى ملت ایران، آیندهى روشنى است؛ و این بر دنیاى اسلام و بر امت اسلامى اثر خواهد گذاشت و انشاءاللَّه ملتهاى مسلمان را روزبهروز بیدارتر خواهد کرد.
امیدواریم خداوند متعال فرج ولىعصر (ارواحنا فداه) را نزدیک بفرماید؛ ما را از یاران آن بزرگوار در حضورش و در غیبتش قرار بدهد و قلب مقدس آن بزرگوار را از ما راضى کند. پروردگارا! دعاى آن بزرگوار را شامل حال همهى ملت ایران و بخصوص جمع عزیز بسیجیان بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
.
حضور بسیج در صحنه انقلاب
بسیج به معنى حضور و آمادگى در همان نقطهاى است که اسلام و قرآن و امام زمان ارواحنافداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولى عصر ارواحنافداه - مهدى موعود عزیز - یک پیوند ناگسستنى و همیشگى است.۱۳۷۸/۰۹/۰۳
حضور مردم در صحنه, حضور بسیج در صحنه انقلاب
اشتباه پنجم آنها این بود که نسبت به نیروهایى هم که برایشان کار مىکردند، اشتباه کردند! اینها آنجا نشسته بودند و خیال مىکردند عوامل مزدورشان توانستهاند یک شبکه منسجمِ قوى از اراذل و اوباش درست کنند، که وقتى این اراذل و اوباش به خیابان آمدند، دیگر هیچ کس جلودارشان نیست! اینجا هم اشتباه کردند؛ نفهمیدند پولهایى که به مزدوران خودشان دادهاند، طبق معمول، اغلب این پولها صرف عطیناى خود اینها شده است! روى نیروهاى وابسته خودشان زیادى حساب کرده بودند. نفهمیدند که با یک حضور بسیج و با یک حضور مردمى، همه اینها دوباره مثل حشراتى به لانههاى خودشان خواهند خزید. حالا را با ۲۸ مرداد سال ۳۲ اشتباه گرفته بودند؛ چون آن روز هم همین اوباش و اراذل و چاقوکشها و امثال اینها به خیابانها آمدند و همه چیز را از خود کردند. بعد که آنها کار را تمام کردند، آن وقت ارتش شاه هم آمد و وارد شد! خیال کردند که حالا هم اینگونه است؛ فکر بسیج و فکر مردم و فکر این نیروهاى انقلابى را دیگر نکرده بودند.۱۳۷۸/۰۵/۰۸
حضور بسیج در صحنه انقلاب
به مسؤولان در دولت و بخصوص مسؤولان امنیت عمومى تأکید شده است که با درایت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را بر جاى خود بنشانند و بىشک کسانى که چشم به فتنهانگیزیهاى این روسیاهان دوختهاند، مأیوس خواهند شد. ملت بزرگ ایران مخصوصاً جوانان عزیز باید در کمال هوشیارى مراقب حرکات دشمن باشند و به طور کامل با مأموران، همکارى کنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خودفروختهى دشمن، تنگ نمایند. و به خصوص فرزندان بسیجىام باید آمادگىهاى لازم را در خود حفظ کنند و با حضور خود در هر صحنهیى که حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرغوب و منکوب سازند.۱۳۷۸/۰۴/۲۲
حضور جوانان در صحنه انقلاب, حضور بسیج در صحنه انقلاب
عزیزان، بسیج دانشجویى یکى از ارزندهترین یادگارهاى امام راحل بزرگوار ما است. آن روزى که آن حکیم فرزانه، یکى از ضرورىترین تشکلها را بسیج دانشجو و طلبه اعلام کرد، کمتر کسى به اهمیت حضور این مجموعهى ارزشمند در دانشگاه کشور واقف بود، و امروز که دانشگاه و همهى عرصههاى زندگى، صحنهى زورآزمایى فرهنگى - سیاسى - تبلیغاتىِ استکبار و صهیونیسم با انقلاب و نظام اسلامى است، روشنبینى امام بزرگوار ما از همیشه آشکارتر گردیده است. در صحنهیى که دشمن با ابزار فرهنگى و تکیه بر سلاح تبلیغ، مزورانه به میدان مىآید، چه کسى شایستهتر از دانشجو و طلبه است که در صفوف مقدم این دفاع مقدس قرار بگیرد و با تکیه بر ایمان صادقانه و منطق قوى و عمل صالح خود، دشمن را مغلوب و رسوا کند. آرى، بسیج مدرسهى عشق است، و در همهى میدانهاى دشوار، فقط حضور عاشقانه و مخلصانه است که مىتواند پرچم حق و عدل و راستى و ایمان را به اهتزاز درآورد و جنود شیطان را منهزم سازد.
دانشجوى بسیجى، آن عنصر نورانى و پاکنهادى است که در حال فراگرفتن دانش و آمادهسازى علمى و فکرى خود براى شرکت در پیشرفت مادى ملت و کشورش، چراغ ایمان و هدایت را نیز در دل خود و در محیط دانشگاه فروزان مىکند و فضا را با صلاح و صفا و نورانیت خود نورانى مىسازد. دانشجوى بسیجى کسى است که دشمن کمینگرفته را از یاد نمىبرد و غافلانه، خود و دانشگاه و کشورش را به دست تطاول دشمن نمىسپرد. دانشجوى بسیجى، جوانى خود را مغتنم مىشمرد و از لحظههاى گرانبهاى آن براى خودسازى علمى و فکرى و روحى بهره مىگیرد. دانشجوى بسیجى، پیکار فرهنگى و فکرى و عقلانى را نیز مانند حضور در میدانهاى جنگ، با تکیه بر هوشمندى و تلاش و توکل به پیش مىبرد و خود را در همه حال، سرباز اسلام و انقلاب و فرزند خمینى کبیر مىشمرد. بسیج دانشجویى در عین آنکه یک تشکل نظمیافته و برخوردار از سازماندهى است، نه در جناحهاى سیاسى، هضم و حل مىشود و نه خود را رقیب سازمانهاى دانشجویى متعارف مىشمرد. هر دانشجویى با هر سلیقهى سیاسى، اگر پایبند به ارزشهاى انقلاب و آمادهى حضور در عرصهى مبارزهى فرهنگى و سیاسى با استکبار و ایادى آشکار و نقابدار آن است، مىتواند در خیل بسیجیان دانشگاه و عضوى از بسیج دانشجویى باشد.۱۳۷۷/۰۷/۱۴
حضور مردم در صحنه, حضور بسیج در صحنه انقلاب
درباره بسیج و این هفته، چند مطلبِ اصلى هست. یک مطلب درباره خود بسیج است؛ که در حقیقت بسیج عظیم ملّت ایران، مظهر شخصیت ذاتى و ملّى آن است. چون بسیج به این معناست که جوانان ملت و عناصر کارى ملت، در میدانهاى سخت، احساس کنند که به امید خدا و با توکّل بر او، داراى چنان قدرت و توانایى هستند که مىتوانند در مقابل دشمنان بایستند. این، معناى بسیج است. وقتى که بسیج را با نظر تحلیلى و دقیق نگاه مىکنیم، مىبینیم که میدان نبرد نظامى، تنها میدان حضور بسیج نبود. این، کارِ خدا بود که بسیجِ ملت ایران بتواند در سختترین میدانها که همان میدان جنگ است، چنان قدرتى از خود نشان دهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که ملت ایران داراى توانایى است.
دشمنان در طول سالهاى متمادى، خیلى زحمت کشیدهاند تا به ما ملت بفهمانند و بباورانند که قادر نیستیم از خودمان دفاعکنیم؛ قادر نیستیم شخصیت خودمان را نشان بدهیم و قادر نیستیم در معادلات جهانى، نقش ایفا کنیم. اقلاًّ یکى دو قرن، تلاش استعمار این بود که ایرانى را از صحنه فعّالیت همهجانبه جهانى خارجکند. وقتى انقلاب پیروز شد و همه دنیا فهمیدند که ملت ایران داراى چنان قدرتى است که مىتواند یک نظام ظالم و فاسد را کنار بزند و در مقابل خطرات اینکار، که مسأله جنگ بود، با قدرت بایستد؛ در حقیقت شخصیّت ملت ایران آشکار شد. و این، به برکت بسیجبود. نیروهاى مردمى بودند که در صحنههاى جنگ توانستند دشوارترین کارها را انجام دهند. و اگر نبودند، بى شک سرنوشت جنگ طور دیگرى مىشد.
این، سختترین میدانها بود. در حقیقت بسیج مىتواند در میدان سازندگى هم محور باشد و در میدان علم، مقدّم بر دیگران قرارگیرد. بسیج در همهجاى کشور حضور دارد. بسیج در دانشگاه، در حوزه، در بین متخصّصین، در دستگاههاى علمى، در میان روحانیون، در روستاها، در شهرها و در طبقات مختلف حضور و نمود دارد و نشان دادهاست که در حقیقت نمونه کامل ملت ایران است. شاید بشود گفت که در میان یادگارهاى ارزشمندِ باقىمانده از امام عزیز و عظیم القدر ما، یادگارى که از همه بیشتر گسترش دارد، بسیج است. عظیمترین و ماندگارترین یادگار آن بزرگوار، همین بسیج مردمى است که در همهجا حضور دارد؛ در همه فعّالیتها مىتواند پیشرو باشد و روحیه بسیجى را نشان دهد. باید هم همینطور باشد. خیلیها مىخواستند بعد از تمام شدن جنگ، چنین وانمود کنند که بسیج تمام شد. این، یک تلقین شیطانى بود، که شاید دستهاى دشمن هم در آن بىتأثیر نبود. امّا من عرض مىکنم که بسیج تمام شدنى نیست. بسیج باید روزبه روز توسعه پیدا کند و قوى شود. روحیه بسیجى و معرفت بسیجى باید فراگیر شود، تا این کشور بتواند بار سنگینى را که بردوش دارد - که همان بار هدایت الهى و سعادت انسانهاست - به سر منزل برساند. لذا، بسیج، تمام شدنى نیست.۱۳۷۱/۰۸/۲۷
حضور بسیج در صحنه انقلاب
شما جوانان که بسیجى و عزیز هستید و مورد علاقهى امام بودید و انشاءاللَّه مورد توجه وجود مقدس ولىّعصر(ارواحنافداه) و مشمول دعوات زاکیهى آن بزرگوار باشید، بزرگترین نکتهى کار شما همین حفظ تقواست؛ آماده بودن براى فداکارى در راه خدا و براى حضور در آنجایى که خداى متعال اراده کرده است.
دشمنان انواع و اقسامى دارند: دشمن خارجى و دشمن داخلى. گاهى در درون هم دشمن هست. دشمن داخلى - آن چهرهى نفاقآلوده - را هم باید شناخت. در مقابلهى با این دشمنان گوناگون، امید به شماهاست. شما هستید که باید مثل بنیان مستحکمى، در مقابل این دشمنان بایستید.
سازماندهى بسیج و حضور مرتب و منظم شما هم در مراکزى که باید باشید، بسیار مهم است. باید به صورتى باشد که هر یک از افراد بسیجى بداند که متعلق به کدام یگان است و کجا باید باشد؛ آن وقتى که مورد احتیاج اسلام و نظام اسلامى شد، بتواند خودش را آماده کند.۱۳۷۰/۰۸/۳۰
حضور مردم در صحنه, حضور بسیج در صحنه انقلاب
آنوقت در کنار این نکته، این قضیه مطرح است که بسیج - یعنى نیروى مردمى - را نمىشود با روشهاى جذب بقیهى نیروها جذب کرد. انسان، ارتشى را طور خاصى، و سپاهى را یکطور دیگر جذب مىکند - مثلاً مختصر فرقى با هم دارند - اما بسیجى را آنطورى نمىشود جذب کرد. بسیجى، تودهى مردم است. شما مىخواهید او را تحت یک سازمان بیاورید، با نظم و انضباط آشنایش کنید، فرمانبرى به او یاد بدهید و استعداد و شوق و ایمانى که براى دفاع از کشور در او هست، آن را به بهترین شکلى به کار بگیرید و اگر در او کم است، تزریق کنید. چه کار مىخواهید بکنید؟ این کار، کار بسیار مهمى است و من عرض مىکنم که اگر این کار - یعنى فراگیر شدن بسیج - انجام شد، این انقلاب، بیمهى بیمه است؛ اگر نشد، جاى نگرانى است. یعنى بسیج با سرنوشت انقلاب سر و کار دارد. اگر بسیج، قوى و کارآمد شد و گسترش پیدا کرد و - همانطور که عرض کردیم - پایهاش مستحکم بود، هیچ قدرتى در دنیا، هرچه هم توطئه کنند، هرچه هم با یکدیگر همدست بشوند، قادر نخواهند بود نسبت به این کشور و این انقلاب، کمترین چشم زخمى وارد کنند. اگر نیروى بسیج - یعنى نیروى نظامى مردم - را کم گرفتیم، آنوقت جاى نگرانى و اشکال است؛ چون صحنهى حضور مردم، فقط صحنهى سیاسى و اقتصادى نیست. صحنهى نظامى، اهم صحنههاست و این حضور، در سایهى بسیج است.۱۳۶۹/۰۹/۰۱
حضور مردم در صحنه, حضور بسیج در صحنه انقلاب
من از دولت محترم جمهورى اسلامى، به خاطر سرعت عملش در این حادثه، از هلال احمر جمهورى اسلامى، از نیروهاى مسلح، از دستگاههاى مختلف - که خوب حرکت کردند و به وقت، خودشان را خوب رساندند - و از آحاد مردم باید صمیمانه تشکر کنم. حقیقتاً آنچه که امروز مشاهده مىشود، یادآور حضور عظیم و بسیج عمومى مردم در روزهاى جنگ تحمیلى است.
این انقلاب، چون با نام خداست، همیشه با شیطانها مواجه است. چون معتقد به طرفدارى از مستضعفان و مظلومان است، همیشه با قلدران و زورگویان و مستکبران، دستبهگریبان است. چون براى ارزشهاى انسانى حرکت مىکنید، همیشه کسانى که با ارزشهاى انسانى مخالفند، از شما ناراضیند. باید شما آبدیده باشید. باید شما روحاً و قلباً مجهز باشید.۱۳۶۹/۰۴/۰۶
حضور سپاه در صحنه انقلاب, حضور بسیج در صحنه انقلاب
نیروهای سپاه و بسیج را با هدایت و توجیه مداوم انقلابی و سیاسی آمادهی حضور فعال در صحنههای دفاع از انقلاب نگهدارید و پیوسته بر آگاهی و بینش آنان بیفزایید. ۱۳۶۹/۰۴/۰۵
سخنرانى در دیدار با فرماندهان نیروى مقاومت بسیج
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
برادران عزیز! خیلى خوش آمدید. انشاءاللَّه که با این تلاشهاى ارزشمند، خسته نباشید. من از یکایک برادران مسؤول در سطوح مختلف نیروى مقاومت بسیج، صمیمانه تشکر مىکنم.
مسألهى بسیج، مسألهى بسیار مهمى است. البته این مسأله، در نظام جمهورى اسلامى همیشه جدى گرفته شده است. شخص حضرت امام(رضواناللَّهتعالىعلیه) و بقیهى مسؤولان و مردم، بسیج را جدى گرفتند و از این پس هم باید کوشش کنیم که مسألهى بسیج، همچنان جدى گرفته بشود و یک حالت روانى اهتمام به بسیج، در سطوح مختلف مسؤولان و در گسترهى زندگى مردم، باقى بماند.
البته همهى این برنامههایى که برادر عزیزمان جناب آقاى افشار اشاره کردند، خوب است و فقط در سایهى وجود بسیج، جدى بودن بسیج و رو به رشد بودن بسیج تحقق پیدا خواهد کرد. پس، اصل قضیه این است که بسیج - به معناى حقیقى کلمه - یک پدیدهى انقلابى است و باید این کشور و این ملت و این انقلاب، این پدیده را همیشه جدى بگیرد و قدر بداند.
دو نکته را مىخواهم عرض کنم: نکتهى اول این است که بسیج، نیروى خاصى در قبال نیروهاى دیگر نیست.یعنى اینطور نیست که ما بگوییم یک نیروى زمینى داریم، یک نیروى هوایى داریم، یک سپاه داریم، یک ارتش داریم، یک بسیج هم داریم. اگر اینطور بگوییم، بسیج را کوچک کردهایم. درست است که ما در سپاه، اسم این نیرو را نیروى مقاومت گذاشتیم، اما معنایش این نیست که این نیرو، عِدل نیروهاى دیگر است. این، در شکل سازمانى است. حقیقت قضیهى بسیج، بیش از اینهاست. بسیج، یعنى مردم. غیر از این است؟ شما مردم را به چند قشر تقسیم کنید. در میان اینها، آدمهاى از کار افتاده هست، آنها هیچ؛ آدمهاى لاابالى هست، آنها هیچ؛ آدمهاى کم انگیزه هست، آنها هیچ؛ بچههاى کوچکِ نرسیده به حد انگیزه هستند، آنها هیچ؛ سر و ته قضیه را که زدید، آن لُبّ مطلب، بسیج است. یعنى همهى نیروهاى مؤمنِ پرانگیزهى باشورِ با توان در جامعهى اسلامى - اعم از زن و مرد - عضو بسیجند. توقع شما از بسیج، کمتر از این است؟
پس، بسیج یعنى متن مردم؛ آن مردمى که مىتوان امید دفاع از انقلاب را از آنها داشت. این مردم، کجا هستند؟ این مردم، در اداره و مدرسه و دانشگاه و حوزه و دکان و ... هستند؛ یعنى یک زندگىِ دو زیستى. تا وقتى هنوز مسألهى دفاع نظامى، به مرور به صورت یک فرهنگ درنیامده، مردم بر اساس وظیفهشان حرکت مىکنند. این، در جامعهى اسلامى، بتدریج به شکل یک فرهنگ در خواهد آمد. اینکه امام فرمودند: «مملکت اسلامى، همهاش نظامى است»، همان فرهنگ صدر اسلام است. این، همان فرهنگ اسلامى است. در جامعهى ما، هنوز چنین حالتى نیست.
شما مىبینید، یکى مىگوید من سه ماه در جبهه بودم. چرا سه ماه؟ مگر ما سه ماه جنگ داشتیم؟ ما هشت سال جنگ داشتیم. همه باید ببینند از آن هشت سال، چهقدر سرش خالى است؛ علت آن را از خودشان بپرسند. شما مىخواهید تا آن روزى که حقیقت بسیج، درجامعهى ما به شکل یک فرهنگ در بیاید، کارى کنید که این دو زیستى بودن مردم - زیست نظامى و زیست معمولى زندگى - جا بیفتد. این، کار بسیار ظریفى است. نکتهى اول من، همین ظرافت کار شماست.
تشکیلات بسیج، یعنى هیأت رئیسه و مدیران و مسؤولان بسیج، باید آنچنان ظریف عمل کنند که بتدریج بتوانند همهى آحاد مستعد کشور را - مستعد به همان معنا که اول گفتم - داخل در خیمهى بسیج کنند، تا او ضمن اینکه احساس مىکند زن خانهدار است، احساس کند یک نظامى است؛ ضمن اینکه احساس مىکند یک دانشجو است، احساس کند یک نظامى است. این کار، با تبلیغات و سازماندهى خوب و توجه به اینکه از هر قشرى چه انتظارى هست و ذهن آن قشر را چگونه مىشود با حقیقت مسألهى بسیج، سیراب و اشباع کرد، میسر است.
این کار، کار بسیار ظریف و مستمرى است. یعنى مىخواهم بگویم که در بررسیهاى شما، یک سطح بالا لازم است. بایستى مسأله را به چشم یک امر خیلى ظریف و دقیق نگاه کنید. اینطورى نیست که حالا تصور کنید جمعیتى هست، ما هم تور را وسط مىاندازیم و عدهیى بالاخره مىآیند، آنها را به پادگانى مىآوریم و آموزش مىدهیم، بعد هم حداکثر یک کُد رویشان مىگذاریم و مىگوییم شما متعلق به فلان لشکرید، فلان گردان با فلان فرمانده، فلان گروهان هم با فلان فرمانده است! اگر سازماندهى دقیق هم انجام شود - دیگر بالاتر از اینکه نیست - در اینجا قضیه تمام نمىشود. غیر از قضیهى سازماندهى، همین ظرافتهایى که گفتم، وجود دارد.
ما اگر دیدیم اقبال مردم به سمت پایگاههاى مقاومت - که میدان عمل بسیج است - در داخل شهر و به سمت دفاتر شما - که مرکز ادارى است - کُند شد، باید بدانیم که ما در این ظریفکارى، یک مقدار لنگیم. وقتى از مردم مىگوییم، منظور صاحبان فکر و اندیشهى انقلابى هستند؛ بخصوص آنهایى که جنگ را به عنوان یک امکان دایمى براى کشور ما تلقى کردهاند، نه آدم بافکرى که بنشیند ببافد و از انقلاب هم چیزى نفهمد.
اگر کسى خیال کند که جنگ تمام شد، به نظر من، دقیق نگاه نکرده است. جنگ، یک امکان دایمى است. ما یک نظام انقلابى هستیم. استکبار، با ما بد است. استکبار زنده است، پس خطر زنده است. ممکن است این خطر به شکل نظامى باشد، ممکن است به شکل غیر نظامى باشد؛ اما امکان نظامى همواره وجود دارد. نمىخواهیم حالا میان مردم بیفتیم و بگوییم جنگ، جنگ. نه، داعى نداریم؛ اما ما به عنوان مسؤولان، باید همواره این امکان را جدى، فعلى و قابل تحقق در آینده - حتّى آیندهى نزدیک - بدانیم؛ والّا غافلگیر خواهیم شد.
نکتهى دوم این است که شما براى تحرک بسیج، دو میدان اصلى دارید. البته این سوادآموزى و قرآنآموزى و امثال اینها، چیزهایى است که در حاشیهى کار و یا بعضى به عنوان روح کار لازم است؛ اما آنچه که میدان کار عملى شماست، یکى جبهه و دیگرى هستههاى مقاومت شهرى است. ما مىخواهیم کارى کنیم که این مجموعهیى که شما تا حالا توانستهاید در این دو میدان گرد بیاورید، به بیست میلیون نفر گسترش پیدا کند. البته بعضى از برادران، بیست و پنج یا سىمیلیون را گفتهاند، که من در سال گذشته دراجتماع برادران گفتم: نه، ما حالا همان بیست میلیونى را که امام فرمودند، تأمین کنیم. اگر بخواهیم این چهل، پنجاه میلیونى را که در کشورمان جمعیت داریم، استحصال کنیم، شاید ته آن، بیشتر از بیست میلیون زبده هم درنیاید. اگرچه - مثلاً فرض کنید - آن ده، دوازده، سیزده میلیون دیگر هم، باز جزو عزیزان قابل التعلیم در حمل سلاح هستند و باید به فکرشان باشیم،اما بیست میلیون خوب است. ما مىخواهیم این را به بیستمیلیون برسانیم. شما چگونه مىخواهید این بیست میلیون را تأمین کنید؟
همهى دستگاههاى نظامى ما مىتوانند این فرض را بکنند که کارشان در یک حد که رسید، دیگر گسترش پیدا نمىکنند. مثلاً سپاه مىگوید اینقدر نیروهاى قراردادى دارم، اینقدر استخدامى دارم. مىگوییم خیلى خوب، شما این تعداد را تا این سطح پایین بیاورید، یا تا آن سطح بالا ببرید، بعد ببندید. براى بسیج نمىتوانیم سقف ببندیم. سقف،بیست میلیون است. تا آن جا، خیلى فاصله داریم.
ممکن است شما بگویید، دو یا سه و یا چهار میلیون نفر را آموزش دادهایم. خیلى خوب، اولاً هرچه آموزش دادهاید، عضو شما که نیست. یکى آمده، پانزده روز آموزش دیده و رفته، بعد هم شما هرگز از او خبرى ندارید. وانگهى، سه میلیونِ دوران جنگ و اول کار، با این هفده میلیونى که باید در دوران علىالظاهر غیر جنگ به بسیج بپیوندند، خیلى فرق دارد. شما چگونه مىخواهید این هفده میلیون را جذب کنید؟ مىخواهید جذب کنید یا نه؟ باید جذب کنید؛ شکى نیست. در کشور ما، ارتش بیست میلیونى باید یک تحقق واقعى باشد. این نمىشود، مگر با جذب این شانزده و یا هفده میلیون نفر دیگر. اینها را باید جذب کنید. همه را باید سازماندهى کنید.
پس، شما تنها سازمان نظامىیى هستید که میدان کارتان - برخلاف بقیه که قطع و بسته مىشود - دایماً رو به گسترش است. شما دایم رو به گسترشید. بناى کار را بر این گسترش بگذارید. حرف اصلى، این است. پایهى کار را آنچنان محکم بکنید که مثل ساختمانى که مىسازید، استحکام چندین طبقهى دیگر را داشته باشد. یک وقت مىخواهید روى یک ساختمان، دو طبقهى دیگر بسازید. یک وقت هم مىخواهید روى آن، بیست طبقهى دیگر بسازید. در این صورت، پایه فرق مىکند. پایه را به گونهیى بچینید که بشود بیست طبقهى دیگر روى آن ساخت. این کار، کار خیلى مهم و دقیق و نفسگیرى است.
آنوقت در کنار این نکته، این قضیه مطرح است که بسیج - یعنى نیروى مردمى - را نمىشود با روشهاى جذب بقیهى نیروها جذب کرد. انسان، ارتشى را طور خاصى، و سپاهى را یکطور دیگر جذب مىکند - مثلاً مختصر فرقى با هم دارند - اما بسیجى را آنطورى نمىشود جذب کرد. بسیجى، تودهى مردم است. شما مىخواهید او را تحت یک سازمان بیاورید، با نظم و انضباط آشنایش کنید، فرمانبرى به او یاد بدهید و استعداد و شوق و ایمانى که براى دفاع از کشور در او هست، آن را به بهترین شکلى به کار بگیرید و اگر در او کم است، تزریق کنید. چه کار مىخواهید بکنید؟ این کار، کار بسیار مهمى است و من عرض مىکنم که اگر این کار - یعنى فراگیر شدن بسیج - انجام شد، این انقلاب، بیمهى بیمه است؛ اگر نشد، جاى نگرانى است. یعنى بسیج با سرنوشت انقلاب سر و کار دارد. اگر بسیج، قوى و کارآمد شد و گسترش پیدا کرد و - همانطور که عرض کردیم - پایهاش مستحکم بود، هیچ قدرتى در دنیا، هرچه هم توطئه کنند، هرچه هم با یکدیگر همدست بشوند، قادر نخواهند بود نسبت به این کشور و این انقلاب، کمترین چشم زخمى وارد کنند. اگر نیروى بسیج - یعنى نیروى نظامى مردم - را کم گرفتیم، آنوقت جاى نگرانى و اشکال است؛ چون صحنهى حضور مردم، فقط صحنهى سیاسى و اقتصادى نیست. صحنهى نظامى، اهم صحنههاست و این حضور، در سایهى بسیج است.
مىخواهم به این وسیله، اهمیت کار شما و اهمیت کار هریک نفر از این بچهها و جوانان بسیجى را - که به معناى واقعى کلمه، جزو این مجموعهى عظیم بسیج هستند - یادآور شوم. هیچ نفرى را نباید رها نمود و یا کارى کرد که رها بشوند. اگر این جوان بسیجى که در جنگ، آن همه خدمت کرده، خداى نکرده به سمت چیزهایى در متن جامعه سوق داده شود، خسارتِ جبرانناپذیرى است. همهى این جوانانى که شما در خیابانها مىبینید مشغول زندگیند و دنبال کار خودشانند، باید در دلتان آنها را یک بسیجىِ بالقوه فرض کنید و بسیج بشوید، براى اینکه آنها را جذب کنید. ما نمىتوانیم راضى بشویم که جوان این کشور و جوان مسلمان، از بسیج عمومى مردم بیرون بیاید.
من هم انشاءاللَّه در خدمت این کار بزرگ خواهم بود. هر کارى از ما ساخته باشد، حرفى نداریم که در خدمت آقایان، این کار انشاءاللَّه انجام بشود. دعا مىکنیم که خدا شما را قوّت بدهد و کمک کند، تا این کار بزرگ را انشاءاللَّه به بهترین وجهى انجام بدهید. خداوند انشاءاللَّه قلب مقدس ولىّعصر را از شما راضى کند و روح مطهر امام عزیزمان را همواره از شما شاد بگرداند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.